جمعی از کنشگران ایرانی بیانهای خطاب به افکار عمومی منتشرکرده و در آن خواستار اجرای رفراندوم برای تعیین نوع حکومت آینده ایران شدهاند. من شخصا برخی از این کنشگران را از نزدیک میشناسم و برخی دیگر را هم بواسطه فعالیتهای مستمرشان در عرصههای مختلف از دور میشناسم. لازم دیدم به عنوان یک فعال سیاسی به چند نکته در این خصوص بپردازم.
بیانه با یک متن مقدماتی خوب از درد و مشکلات مردم شروع میشود و مخالفت من هم با بخش آسیبشناسی رژیم و بحرانهایی که گریبان ایران و ایرانیان را گرفتهاست، نیست بلکه راه حلی که این بیانیه به ایرانیان ارائه میدهد نه تنها یک گام به پیش نیست بلکه چندین گام به عقب رفتن است.
مردمانی که در حال مبارزه هستند و روز به روز بر آگاهی آنان (در حین مبارزه) بر حقوق حقهاشان بیشتر میشود، مردمانی که به درجهای از شجاعت (عمدتا ناشی از رنج و ستم) رسیدهاند که در اوج خفقان ” نه ” به استبداد بگویند و …. دهها نکته مثبت دیگر که میشود در باب خیزش نوین ایرانیان به آن اشاره کرد، اما هنوز پرسشهایی اساسی دیگری در زیر پوست این خیزش مطرح هستند که هنوز بدون جواب ماندهاند: آیا اکنون زمان آن رسیده است که ایرانیان را به یک رفراندوم حتی با حضور ناظران بینالملل دعوت کرد؟ با قبول نارضایتی عمومی از رژیم و ناتوانی رژیم در حل مشکلات و گرفتاریهای خرد و کلان مردم ( آنگونه که بیانیه ادعا میکند) آیا جمهوری اسلامی حاضر به انجام رفراندوم برای حذف/ انتخاب مجدد خود خواهد شد؟ آیا مبارزه برای پس گرفتن یک سری حقوق (معاش محور) به معنی رسیدن به مرحله اتخاذ تصمیم برای تعیین نوع نظام آیندهی ایران است؟ آیا برای رسیدن به دمکراسی یا به تعبیری دیگر برپایی یک نظام دمکراتیک میتوان از عنصری اساسی به نام ” آزادی” چشم پوشید؟ و پرسشی جدی در همین خصوص اینکه آیا ایرانیان در چند دهه گذشته آزادی را زیستهاند تا دمکراسی را بنا نهند؟ آیا میتوان با وجود جمهوری اسلامی که ذاتا و سراپا خطر و تهدید است، نه فقط در ایران و برای ایرانیان بلکه در منطقه و برای ملل خاورمیانه و جهان، خشت اول نظامی دمکراتیک را آنهم از طریق رفراندم بنا نهاد؟
در هیچ جای جهان، هیچ ملتی از طریق رفراندوم به دمکراسی نرسیده است، بلکه تنها ” مبارزه و آگاهی” است که ملتهای جهان را وارد راه پر پیج و خم و قطعا دشوار دمکراسی کرده و بسوی زندگی بهتر هدایت کردهاست. آیا حق تعیین سرنوشت ملتها بعنوان یک اصل مسلم شامل ملت ایران و عراق و باقی دولت– ملتهای عضو سازمان ملل میشود یا در ایران کرد، ترک، عرب، بلوچ و … هم بعنوان ملت به حساب آمدهاند و این رفراندوم به معنی مراجعه به آرای ملل ایران برای اجرای حق تعیین سرنوشتان در ایران است؟ تا جائیکه من شناخت دارم هیچکدام از امضاء کنندگان قائل به کثیرالمله بودن ایران نیستند.!
با در نظر گرفتن نکته فوقالذکر، رفراندوم مورد ادعا در نهایت بدنبال یک هدف بیش نیست آنهم تهیه و تعبیه صندوق رای همراه با تامین امنیت برای به صندوق گذاشتن آزادانه یک رای برای تعیین نوع نظام آینده.
دو مورد فوق الذکر بهغیر از هدف کوتاه مدت یک روزه، ایرانیان را باری دیگر گرفتار یک دیکتاتوری اکثریت خواهد کرد. دلیل آن هم پرواضح است: بدلیل مقطعی بودن خیزش اجتماعی و عدم نهادینه شدن عناصر فکری و مبارزاتی در تمامی لایههای اجتماعی و ملیتهای ایرانی، وجود گسلهای فاحش عدیده(اتنیکی، مذهبی، جنسیتی، اقتصادی، اجتماعی) از یک سوی و نبود یک آلترناتیو معتبر (نمایندگی تکثر ایران) از سوی دیگر، آیا پناه بردن به رفراندوم همان اشتباه پنجاه و هشت نیست؟.
امروزه مطرح کردن شعار رفراندوم پیش از آنکه به معنی رسیدن به آزادی و دمکراسی باشد، به راحتی میتواند به معنی به تعویق یا کند کردن سرعت مبارزه و آگاهیرسانی باشد. پناه بردن به رفراندوم جهت” تعیین نوع حکومت” آنگونه که در متن آمده، آنهم در این مقطع زمانی نه تنها ما را دچار یک دیالوگ و جدال سازنده بر سر ”محتوی” نخواهد کرد بلکه بعکس ما را دچار یک سرگرمی بیاساس بر سر” نام” خواهد کرد. مگر غیر از پادشاهی و جمهوری نوع دیگری مد نظر امضاء کنندگان است؟ مگر میشود بدون وجود منتخبان آحاد ایرانیان در ”مجلس موسسان”ی که آنهم از طریق یک مکانیزم سهمی (پروپورشنال) در پی یک انتخابات آزاد به مجلس راه یافتهاند، به تعیین محتوی حکومت پرداخت؟ اساسا بدون این مجلس چگونه ایرانیان میتوانند به مرحله ” تعیین نحوه حکومت مطلوبْ خود” برسند؟ مگر نظام پادشاهی از طریق یک انقلاب همگانی ساقط نشد و نظامی به ظاهر جمهوری از طریق یک رفراندوم سر از صندوق درنیاورد؟” .
هیچ دیکتاتوری بنا به خواست خودش از قدرت دست نکشیده بلکه مردمی که در میدان مانده و با مبارزه خود موازنه قدرت را به نفع خود رقم زدهاند، توانستهاند گامی اساسی در جهت دمکراتیزاسیون کشورشان بردارند. صحیحترین راه رسیدن به یک نظام دمکراتیک آزادی و برابری محور در ایران، همانا استمرار بر مبارزه مسالمت آمیز مبتنی بر اصول جهانشمول است
ایرانیان چیزی برای از دست دادن ندارند، مخالفین رژیم هم لازم است به صراحت به یک آسیب شناسی خود پرداخته و طرحی نو برای رسیدن به آزادی و برپایی نظامی دمکراتیک ارائه دهند.
سخن آخر اینکه امضاء کنندگان این بیانیه نیز به نوع و محتوی نظام مورد نظر خود اشارهای نکردهاند، در صورتی که افراد و احزاب سیاسی لازم است که برنامه ارائه داده و خوانندگان را با بنیانهای فکری خود آشنا سازند، نمیشود بار دیگر در تاریکی رای داد یا چون میدانیم چه نمیخواهیم بر سر صندوق رای رفت در صورت که مردم هنوز نمیدانند چه میخواهند.
به باور من سرنوشت ایرانیان قابل بازی نیست و با خطابه و بیانیه هم به جایی نخواهیم رسید. فاکتورهای مدعی (احزاب و افراد) لازم است به میدان آمده و با آزمایش توان رهبری خود در بطن دینامیزم اجتماعی ایران و با تقبل هزینهی ” تغییر” بر اساس ” سهم” برای ساختن ایران آینده گامهای اساسی و اولیه بردارند.
کاوه آهنگری
فوریه ٢٠١٨
پ.ن: لینک بیانیه