از گور دسته‌جمعی در عراق تا دمکراسی برای ایران،

از گور دسته‌جمعی در عراق تا دمکراسی برای ایران،
از پایمال شدن حقوق یک شهروند تا رخ دادن فجایع بشری همچون #ژنوساید، از آزادی بیان در اشکال مختلف آن تا وجود تشکل و احزاب و رقابت سیاسی آزادانه، از حق کار و مسکن تا امکان پیوستن به اقتصاد جهانی و فرصت کنشگری در این وادی و دیگر ابعاد زندگی جمعی و خصوصی ما به قراردادی به نام #قانون مربوط است. در این نوشته کوتاه می‌خواهم اشاره‌ای به کنون و آینده ایران از منظر گذشته تراژیک کوردها در منطقه و چگونگی حل مسائل حل نشده بپردازم.
 
شاید بگویید که این/اینها مسئله ی من نیستند ولی اگر عضو یک حزب سیاسی یا یک فعال سیاسی هستید، اگر یک روزنامه‌نگار، فعال مدنی -و یا تحت هر نامی- حتی اگر برای یک بار هم شده در مورد آینده ایران فکر کرده‌اید، پس قطعا با شما هستم و این متن کوتاه شامل حال و وظایف شما هم می‌شود.
 
خبر تراژیک امروز برای ما کشف یک #گور_دسته_جمعی دیگر از #کوردها در عراق بود، اما قبل از ادامه این موضوع لازم می‌دانم که یک تجربه شخصی که به تازگی داشته ام را با شما بازگو کنم. مدتی پیش که درگیر کمپین تبلیغاتی در بلژیک بودم، یکی از نمایندگان پارلمان چیزی به من گفت که در مورد #مرکزگرایان ایرانی هم صدق می‌کند. در جلسه مناظره ای که کوردهای مقیم بلژیک برای احزاب گذاشته بودند، چند خطی از کتاب زندگی کوردها قرائت شد، بعداز شنیدن این همه مصیبت (از طرف هم زبانانم)، سیاستمداری بلژیکی (همان نماینده و کاندیدا برای مجلس) به من گفت:
 
کاوه، الان می‌فهمم که تو چرا همیشه می‌گویی ”هیچ چیزی بالاتر و باارزش‌تر از #آزادی نیست”. دلیلش اینست که آزادی هیچگاه دغدغه من نبود و نداشتن آن را نمی‌فهمم و ندیده‌ام و تجربه نکرده‌ام.
 
در رابطه با ایران هم به همین شیوه است. #تست_بسندگی_زبان_فارسی، مشکل فارسی زبانان نیست. کشتار کولبران و سوختبران و … درد یک مرکزگرا یا مرکزنشین نیست. شاید یک شهروند تهرانی به یک #آزادی_زیر_پوست_شهر قانع باشد. اگر بگذارند تا در این هوای گرم تابستانی در یکی از پارکهای تهران آب‌بازی کنند، چه عالی و الخ.
 
اگر به ایران علاقمندی و به طریقی (سیاسی، اقتصادی، مدنی، فرهنگی، محیط زیستی، حقوق بشری، اجتماعی، رسانه‌ای و …) می‌خواهی به وطنت خدمت کنی، این همه ماجرا نیست.
 
آیا میدانی چرا هر روز یک گور دسته جمعی از شهروندان کورد در #عراق کشف می‌شود؟
شاید برای پاسخ به این پرسش، فوری ذهنت بسوی شخصی به نام صدام حسین، قاتل کوردها در عراق برود. اگرچه صدام حسین را همه ما و حتی جهانیان می‌شناسند، اما بر این باورم که صدام متهم ردیف اول این فاجعه نیست و صدام هم فقط یک نفر نبود، بلکه هم اکنون صدامها در عراق وجود دارند. پس نمی‌توان کل فاجعه را بر گردن یک دیکتاتور انداخت. آنچکه در مرحله اول سبب قتل عامها می‌شود، دیکتاتوری است نه دیکتاتور. هیچ شخص بدون قدرتی در هیچ کشوری قادر به دیکتاتور شدن نیست مگر در دو حالت؛ وجود یک قانون غیردمکراتیک و یا نبود قانون. به گمان من در قرن بیست و یکم، حالت دوم یعنی نبود قانون را هیچ جای این کره خاکی نمی‌توان یافت و همه کشورهای ثبت شده در سازمان ملل متحد، دارای قوانین دمکراتیک و یا غیر دمکراتیک هستند.
 
به ایران نگاهی بیندازیم. بدلیل اینکه قانون اساسی کشور قبل از #انقلاب_٥٧ یک قانون غیر دمکراتیک بود، راس کشور ”قانونا” یک دیکتاتور بود. بعداز انقلاب هم بدلیل وجود یک قانون ضد بشری، حتی بعداز مرگ #خمینی بعنوان بنیانگذار رژیم جمهوری اسلامی، قوانین این نظام از راس هرم قدرت یعنی #خامنه‌ای، یک دمکرات نساخت. پس تا زمانی که قانون اساسی یک کشور غیر دمکراتیک باشد، نماندن یک یا چند دیکتاتور به هر دلیلی، به معنی آمدن دمکراسی نخواهد بود.
 
.دلیل فجایع رخ داده علیه کوردها، قبل از وجود #صدام_حسین، خمینی، خامنه‌ای، #اردوغان و یا هر نام دیگری، ناشی از تمرکز قدرت در یک شهر به نام #پایتیخت و وجود یک قانون هیرارشیک #تمرکزگراست. با نگاهی به صد سال گذشته و وضعیت کنونی ایران و ایرانیان بطور عموم و وضعیت اپوزیسیون و مدعیان میدان سیاست بطور ویژه (معطوف به آینده است)، برای من سه راه بیشتر متصور نیست.
 
– یا #جمهوری_اسلامی همه ما را به نابودی خواهد کشاند
 
– یا توانایی برپایی یک نظام سیاسی #غیرمتمرکز #سکولار و #دمکراتیک را خواهیم داشت
 
و یا اینکه بعداز یک جنگ (طولانی‌ یا کوتاه مدت) بر مبنای سرزمینهای تاریخی‌امان و با حاکمیت سیاسی مستقل به مصاف آینده‌ خواهیم رفت.
 
حال پرسش این است که ما کدام گزینه را انتخاب خواهیم کرد؟ و یا شاید بتوان پرسید که آیا اصلا در مورد آینده و چگونگی آن فکر می‌کنیم؟
 

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *