– چند روز پیش داشتم با یک دوست فارسی زبان تهران نشین گپ میزدم که کار به بحث
تغییر و رفورم کشید و من به نبود ”روشنفکر” اشاره کردم. گفتم که جوامعی که پیشرفت کردهاند روشنفکر/ان داشتهاند اما ایران و ایرانی روشنفکر نداشته و ندارد. گفت چطور ممکنه؟ گفتم خب از میان هشتاد میلیون ایرانی اسم هشت روشنفکر را برام نام ببر؟ گفت آخه مگر ممکنه؟ حداقل اونایی که بیرون ایرانند و در دنیای آزاد زندگی میکنند! گفتم خب اسماشون رو بگو؟ سکوت کرد و ماند. گفتم میدونی چطور باید دونست که چه کسی روشنفکره؟ گفت چطوری؟ گفتم خیلی آسونه؛ اگه مدعی، مرد بود اونو در مقابل تمامی خواستهها و حقوق زنان قرار بده، اگر فارس بود اونو در مقابل تمامی خواست و حقوق کردها و عربها و بلوچها قرار بده، اگر شیعه بود اونو در مقابل خواست سنیها قرار بده و بالعکس، اگه مسلمان بود اونو در مقابل خواست و حقوق بهایی و یهودی و بیدین و نامسلمان قرار بده و .. الخ، اون موقع میدونی که آقا یا خانم مدعی روشنفکر است یان فقط ماسک بر صورت گذاشته.
– مدتی قبل از حوادث تهران داشتم یک کتابی راجع بە فیلسوفان تاثیر گذار در جهان را میخواندم. هرچند مترجم کتاب ایرانی بود ولی هیچکدام از آن روشفکران ایرانی نبودند. در واقع آنان کسانی بودند کە با فداکردن زندگی و عمر خویش، با تقبل تمامی مرارتها، مشقتها و محرومیتها و حتی مرگ، جهان را بە سوی تغییر و اصلاح سوق دادند. وقتی کە بە صفحە پایانی کتاب رسیدم بە خودم گفتم عجیب هم نیست که ما چرا عقبمانده هستیم.
#باید_بیدار_شد