در قبال مبارزات حقطلبانه کردستان، بارها از سوی برخی از فعالین سیاسی ایرانی در خارج از کشور و شاید هم در داخل کشور، از آرزوی برداشتن و نماندن مرزها در تقابل با مرزخواهی کردها در قالب خودمختاری، فدرالیزم ( ملی- جغرافیایی) و استقلال سخن به میان آمده است. بارها وقتی که از جنبش ملی- دمکراتیک کردستان و آماج و اهدافش سخنی به میان آوردهام، برخی از کنشگران سیاسی، به اتحادیه اروپا و نماندن مرزها اشاره میکنند و اینکه جهان دارد به سوی نماندن مرزها گام برمیدارد و ما کردها تازه در فکر ایجاد مرز هستیم. غافل از اینکه:
در هیچ جای جهان هیچ مرزی پاک و محو نشدهاست مگر اینکه کشورگشایی شدهباشد و کشوری سرزمین کشوری دیگر را تصاحب کردهباشد.
در اتحادیه اروپا به جای دیوار چین بعنوان مرز حداقل از یک تابلو استفاده میشود و رهگذر بدین شیوه متوجه میشود که از این نقطه به بعد وارد کشوری دیگری میشود.
تسهیل در ارتباطات اجتماعی و مبادلات اقتصادی به معنی نماندن مرز نبوده و نخواهد بود.
این یک برداشت انتزاعی از واقعیات امروز منطقه و جهان است که مرزی نماند، اگر نه پس با قلمرو حاکمیت سیاسی و اجرایی دولت ایران چه خواهید کرد؟ به زبان سادهتر اگر بدلیل تمایلتان به نماندن مرزها در سراسر جهان، موافق نگذاشتن مرز میان مناطق کردنشین با فارس نشین و غیره هستید، آیا موافق نماندن حاکمیت و قدرت اجرایی- سیاسی برای حکومت آینده ایران نیز هستید؟ اگرهیچ مرزی نماند پس باید در سراسر جهان نیز دولتها فرو ریزند و تنها راه هم تمکین جهانیان به یک دولت مشترک جهانی خواهد بود، به تعبیری دیگر، نه ایران حکومتی از خودش خواهد داشت و نه مرزی میان ایران با افغانستان یا عربستان خواهد ماند.
هیچ فعال ایرانی موافق نماندن مرزهای ایران نیست و نخواهد بود و اندیشه ” استقلال ” روشنترین دلیل مرزخواهی است.