در مصاحبهای که اخیرا آقای رضا پهلوی با نشنال انترست داشتهاست، نکاتی را مطرح کردهاند که برای من کورد ایرانی حائز اهمیتاند. در این نوشته کوتاه برآنم که بر چند نکته مورد اشاره نامبرده در گفتگوی انجام شده تمرکز کنم و نکات مورد نظرم را به سمع و نظر هموطنانم برسانم.
این گفتگو هرچند طولانی نیست و نکات زیادی را دربر نمیگیرد، اما ایشان به صراحت به انجام مبارزه جهت گذار از جمهوری اسلامی اشاره میکند. داشتن هدف گذار از رژیم حاکم بر ایران، یک امر مثبت است اما چگونگی گذار از آن و کارهای انجام شده برای آن، با توجه به کارنامه آقای پهلوی در چهل و یک سال گذشته هم جای تامل دارد. ایشان با اینکه دارای منابع مالی بسیار زیادی است و خود را تا بهکنون یک فرد دارای موضع سیاسی خنثی نسبت به مخالفین جمهوری اسلامی معرفی کردهاست، ولی حتی یک بار هم میزبان اپوزیسیون جمهوری اسلامی در یکی از کشورهای آزاد نبودهاند. این در حالی است اگر بیطرفی و خنثی بودن ایشان نسبت به اپوزیسیون صادق باشد، قطعا میبایست جهت تجمیع مخالفان رژیم جمهوری اسلامی در یکی از کشورهای آزاد اقدام جدی بعملمیآوردند.
ایشان در این مصاحبه اشتباها از حرکت اعتراضی موسوم به جنبش سبز سال ٢٠٠٩ به ”انقلاب” یاد میکنند و در ادامه نظر لطفی هم به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نشان میدهند. سپاهیانی که در سراسر ایران و در حاشیه ایران بویژه، منفور و عامل کشتار و جنایاتاند. اگر با خوشبینی غنیشده به نظر لطف آقای پهلوی به سپاه پاسداران و نوع تعاملش با مخالفین رژیم در چهل و یک سال گذشته بنگرم، در نهایت چیزی بیش از ناشیگری از سوی ایشان نمیبینم.
نکته قابل ذکر دیگر در ادامه این مصاحبه، اشاره صریح ایشان به قدرت هستهای شدن ایران است و در این خصوص میگوید: ” در مورد پرونده هسته ای اگرچه رضا پهلوی رد نمی کند که دولت آینده ایران ممکن است بخواهد قدرت هسته ای باشد، ولی به نظر او چنین سرمایه گذاری هایی برای دولت جانشین –حداقل در کوتاه مدت– برای اقتصادی که به شدت نیازمند بازسازی است, احمقانه و بیهوده خواهد بود. ”
هرچند پروژهی هستهای ایران، از زمان پدرشان شروع شد و اگرچه جمهوری اسلامی هزینهی بسیار گزاف و روشنی برای ادامه این پروژه بر ایرانیان تحمیل کردهاست، اما ظاهرا ایشان هم بیمیل نیست که رژیم سیاسی آتی ایران در فکر ادامه این پروژه و قدرت هستهای شدن باشد. با این اوصاف از نظر ایشان، باید شهروندان پاکستانی در همسایگی ایران که دارای قدرت هستهای است خوشبختر و مرفهتر از شهروندان کره جنوبی باشند که فاقد قدرت هستهایاند، حالا کره شمالی و وضعیت آن پیشکش.
این در حالی است که ایران و ایرانی نه تنها هیچ نیازی به قدرت هستهای شدن ندارد بلکه در ایران منابع زیرزمینی، انرژیهای آبی، بادی و خورشیدی به حد وفور موجود میباشند و حتی توان صادرکردن انرژی به خارج از کشور را نیز دارد.
نشنال انترست به نقل از آقای پهلوی در ادامه و در رابطه با آینده ایران مینویسد: ” رضا پهلوی معتقد است، بزرگترین چالش مخالفان ایران “ترس از آینده مبهم” است. برای برطرف کردن این ترس، مخالفان ایران برای پیش بینی و حل مشکلات آینده نیاز به ایجاد یک “نقشه راه” برای انتقال سیاسی و همچنین انواعی از سازماندهی غیر سیاسی دارند. به نظر می رسد در این راستا کارهای مقدماتی از طرف رضا پهلوی و حامیان وی در قالب یک ابتکار جدید موسوم به “پروژه ققنوس” انجام گرفته که به منظور روشن کردن چشم اندازهای پیش رو برای ایران آینده تشکیل شده است.”
بعنوان یک فعال سیاسی لازم است تاکید و تصریح کنم که نه تنها پروژه غیرحزبی ”ققنوس” بلکه پروژههای سازمانی دیگری نیز که در طول سالیان گذشته توسط آقای پهلوی افتتاح و راه اندازی شدهاند؛ مثلا شورای ملی برای انتخابات آزاد، فرشگرد و غیره و حتی پروژههای سیاسی– سازمانیای که فارغ از دخالت ایشان و توسط افراد دیگری افتتاح گشتهاند به مانند: اتحاد برای دمکراسی در ایران و اخیران شورای مدیریت گذار، محکوم به شکست بوده و یا در آیندهای نزدیک خواهند بود. دلیل این شکستهای از سر گذرانده و در کمین نشسته، به یک کمبود بسیار اساسی در مخیله کنشگران مرکزگرا برمیگردد، آنهم ترس از قبول کثیرالملله بودن ایران و عدم بازگشت به واقعیت ” ممالک محروسه ” و بنیانگذاری یک ساختار سیاسی متناسب با این تکثر واقعی است. پروژههایی که توسط جوانان کم یا بیتجربهی مرکزگرا اداره میشوند و یا آنهایی که توسط پیران مرکزگرا راه اندازی میشوند، دیر یا زود محکوم به شکستاند.
نکته قابل تاکید در اواخر این گفتگو، اصطلاحی است که آقای پهلوی آنرا به مثابه عنوانی برای خود ذکر میکنند آنهم ” وکیل صادق”است. نشنال انترست مینویسد:” ولیعهد خود را به عنوان چیزی شبیه به یک “وكیل صادق” می داند – یك پشتیبان كه می تواند در جهت تحکیم ساختارهای مؤسسات مورد نیاز یك ایران پسادینی به کار آید. با این حال، این احساس وجود دارد که اگر از او خواسته شود که حکومت کند، وی احتمالاً بی میل نخواهد بود. ”
از بازی با کلمات و ربط معانی بگذرم که کار یک وکیل چیست و چگونه انتخاب خواهد شد. اما فارغ از تمامی ریزهکاریهای سیاسی،تاریخی و شخصی این مبحث، اشاره آخر که مینویسد:” وی احتمالا بیمیل نخواهد بود”، جوهر انتقادات من تاکنون از آقای پهلوی بودهاست. به چه معنا؟
هر ایرانی حق دارد که در عرصه سیاسی فعال باشد و حتی برای اولین مقام سیاسی آتی کشور رقابت و تلاش بکند، این مطلب نزد من بدیهی و کاملا دمکراتیک است. اما این حق همچنانکه گفتم باید دمکراتیک باشید، البته دمکراتیک نه به معنانی قرن نوزدهمی بلکه به معنای مدرن قرن بیست و یکمی. بدین معنی که کسی که خود را یک مبارز سیاسی و دمکراسی خواه مینامد، لازم است شفافیت داشته و با مردمش روراست باشد. این فعال سیاسی بگوید که چه پروژهای دارد و از طفره رفتن و کنایهگویی خودداری کند. چون اهداف سیاسی، بحث امنیت شخصی نیستند بلکه باید واضح و روشن به مردم عرضه شوند.
خود را ” خنثی” و بیطرف نامیدن ولی در طول این چند دهه فقط از طیف پادشاهیخواه طرفداری کردن، میتواند دو دلیل داشته باشد: یا از عدم درک ”بیطرفی” است و یا عدم ”شفافیت” با مردم. از سویی دیگر همچنانکه عرض کردم ایشان تا بحال در طول چند دهه گذشته یک بار میزبان ( چون ادعای بیطرفی کردهاند) همه مخالفین جمهوری اسلامی نبودهاند بلکه ایشان عملا با طیف پادشاهیگرا در همکاری بوده و هستند.
سخن آخر اینکه، نه ایران کنونی، ایران چهل و یک سال پیش است و نه تهران به مانند سال ٥٧ باقی ماندهاست. ایران و تهران دچار تغییرات اساسی در زمینههای گوناگون شدهاست. به یاد داشته باشیم که کوردستان از قبل از فروردین ٥٨ به جمهوری اسلامی ”نه” گفت و هزینههای بسیاری زیادی از سوی رژیم مرکزگرای جمهوری اسلامی در امتداد سیاستهای رژیم ساقط شده پهلوی بر کوردها و کوردستان تحمیل کردهاست. اما باتوجه به تغییرات اساسیای که در حاشیه ایران و تهران بوجود آمدهاند، اینبار مرکز قادر به تحمیل هزینه بر مناطق غیرفارسزبان نخواهد بود، بلکه بعکس بر این باورم که منبعد این حاشیه و غیرفارسها هستند که بر ایران و تهران هزینه تحمیل خواهند کرد.
لینک مصاحبه آقای پهلوی با نشنال انترست