تهدیدهای ترس‌آگین‌تان

(جوابیه‌ای به بیانیه‌های مرکزگرایان رنگارنگ)
کار به جایی کشیده شده که نه تنها روزانه از سوی افراد بلکه بطور علنی از سوی احزاب چپگرا و راستگرای مرکزگرا بیانات تهدیدآمیز منتشر می‌شود. محتوای این بیانیه و نقطه نظرات و نوشته‌ها همسویی و شباهت کامل با سیاستهای جمهوری اعدام حاکم بر ایران است. ساده بگویم وقتی که به ” اصل حق تعیین سرنوشت می‌رسیم” سیل تهمتها و برچسبها شروع می‌شود، حتی در سطحی پایین‌تر زمانی که از حق آموزش به زبان مادری سخن می‌گوییم باز لحن و نوشته و نظر آنان فرقی نمی‌کند و همواره به تهمت و برچسبهایی چون ”تجزیه‌طلب و مزدور بیگانه و … غیره. پناه می‌برند. فرقی هم نمی‌کند این شخص یا گروه در سپاه قدس باشد یا استاد دانشگاهی در آمریکای فدرال. یک فعال سیاسی در بلژیک و سوئیس باشد یا نویسنده سرمقاله‌های روزنامه کیهان چاپ تهران. همه عین هم و از یک رگ و ریشه‌ی ذهنی هستند. استدلالی هم ندارند به غیراز ترس از تجزیه ایران و شروع جنگ داخلی. خواستم در این نوشته کوتاه اشاره‌ای صریح به یک سری حقایق بکنم تا شاید جوابی به مرکزگرایان ایرانی از تهران تا لس‌آنجلس باشد.
آنکه از جنگ می‌ترسد این شمائید نه ما کوردها، چون منطقه ما به لطف سیاستهای غیرانسانی و غیردمکراتیک دو رژیم پهلوی و خمینی همیشه حالت جنگی داشته و حدود پنج نسل ما (کوردها) زاده شرایط امنیتی- جنگی است. این خوش‌نشینان مرکزگرا هستند که از جنگ می‌ترسند و لازم است فکری اساسی به حال خودشان بکنند.
مبارزات ما از اول تا کنون به خاطر زیاده‌طلبی‌های شما مرکزگرایان بوده و بدلیل انکار و سرکوب هویتمان از سوی دو رژیم پهلوی و خمینی مدام در یک حالت جنگی بسر برده و هزینه‌های بسیار زیاد انسانی و مادی را متحمل شده‌ایم.
به اپوزیسیون کردستان ایران نگاهی بیندازید حتی دارای یک کانال تلویزیون ماهواره‌ای نیستند ولی تا دلتان بخواهد شاهد کانالهای گوناگون از تلویزیون ماهواره‌ای گرفته تا مراکز و وبسایتهایی هستیم که با پشتیبانی دولتهای غربی و ارگانهای امنیتی‌اشان در حال خودنمایی هستند.
سرسپردگی و مزدوری بیگانه برچسبی است که به جنبش ملی‌ دمکراتیک کوردستان ایران می‌زنید، من در طول تاریخ ایران از سرسپردگی و بیگانه محوری دو رژیم پهلوی و جمهوری اسلامی را بیشتر و بهتر سراغ ندارم. این هم بماند همچنانکه اشاره کردم بودجه بیش از نود درصد رسانه‌های فارسی زبان ساخت خارج از کشور از ارگانهای دولتی و امنیتی کشورهای بیگانه تامین می‌شود.
تهدید ترس‌آگین شما روش و زبان مفیدی برای آینده ایران نیست، بقول معروف:
سیصد گل سرخ یک گل نصرانی/ ما را ز سر بریده می ترسانی
ما گر ز سر بریده می ترسیدیم/ در محفل عاشقان نمی رقصیدیم
 
متاسفانه ما زاده شرایط جنگ هستیم و این تاریخ خونین از هر کوردی یک پیشمرگ ساخته است. بسیار ساده بگویم ما چیزی برای باختن نداریم برای همین آماده هر اتفاقی هستیم. آنچکه می‌تواند به شما کمک کند چند نکته کلیدی است که امیدوارم با دقت مطالعه کنید و مد نظر قرار بدهید:
ایران صاحبان دارد نه صاحب و در هر منطقه‌ای بعنوان نمونه کوردستان، بطور تاریخی این منطقه در هزاران سال گذشته محل زندگی کوردها بوده‌است برای همین هم نامش کوردستان است.
جنگ خوب نیست مگر اینکه منجر به دفع شر و رفع علت برپایی جنگ شود. ایران و ایرانی هم نیازمند ” صلح ” و آرامش و آشتی هستند نه جنگ و ویرانی و این در حالی است که ایرن به اندازه کافی هم جنگ به خود دیده و هم به ویرانی و تباهی چند بعدی کشانده‌ شده‌است.
برای رسیدن به زبان آشتی و صلح نیازمند فهم درستی از آن هستیم. بعنوان نمونه صلح با دیگری انجام‌ می‌گیرد، اتحاد هم به همین شیوه است. نمی‌شود دیگران را انکار کنی و ادعای اتحاد و صلح با آنان را هم داشته‌باشی. پس شرط اول رسیدن به صلح و اتحاد اعتراف و قبول وجود دیگری است، آنهم آنگونه که هست نه آنگونه که تو می‌خواهی.
حقوق بشر یک پکیج مطلق است و قابل چانه زنی نیست. من کورد حق ندارم در رابطه با حق آموزش به زبان مادری بلوچها در گوشه‌ای از ایران، با زبان تهدید و با ترفند برچسب‌زنی برخورد بکنم. و این نکته‌ی بسیار کلیدی و حائز اهمیت است که همه ما لازم است به آن آگاه باشیم. آزادی حاوی دانستن حد و حدود خود و شناختن حق و حقوق دیگری است. من اگر حد و حدود خودم را ندانم که این هم برآمد شناخت من از حقوق بشر است، طبعا حقوق دیگران (غیر خود) را هم نخواهم شناخت و در نتیجه رعایت هم نخواهم کرد و نتیجتا کار به سرکوب و تهدید و جنگ خواهد کشید.
برای آینده ایران نیازمند یک آسیب‌شناسی علمی از گذشته بویژه صد سال اخیر هستیم، زیرا امروز ما بر شانه‌های گذشته‌ ما قرار گرفته است، خام اندیشی است اگر فکر کنیم استبداد جمهوری اسلامی هیچ ربطی به استبداد پهلوی ندارد. بلکه استبداد خمینی از آستین استبداد پهلوی ظهور و به قدرت رسید. پس یک آسیب شناسی علمی و بدون تعصب گذشته برای گام نهادن به سوی آینده بسیار ضروری است.
ایران آینده یک دو راهی است به نامهای تجزیه و یکپارچگی که هرکدام از این دو حالت نیرو و دینامیزم خود را دارند. به خوبی پیداست که ما شاهد جدال بین این دو اردوگاه و دینامیزم سیاسی- میدانی هستیم و در آینده هم خواهیم بود. اما جالب است که به قلب یک واقعیت اشاره‌‌ای بکنم و آن اینکه برخلاف ادعا و تصور مرکزگرایان در واقع این وابستگان و پیروان تفکرمرکزگرایی هستند که با اتخاذ روش انکار، تهدید و تهمت همچون رژیمیان، آینده ایران را بسوی تجزیه آن سوق خواهند داد و جالبتر اینکه یکپارچگی ایران آینده هیچ ارتباطی به مرکزگرایان، فارسها و فارسی‌گرایان نخواهد داشت بلکه این ملیتهای غیرفارس هستند که یکپارچگی ایران آینده را رقم خواهند زد. تعویض این دو کارکرد( تجزیه و یکپارچگی) و اختصاص آنها به نام دیگری نوعی شیادی است که مرکزگرایان در زمان حیات دو رژیم قبلی و کنونی به آن پرداخته‌اند. این دو اردوگاه فکری در آینده‌ای نزدیک دچار احتمال تجزیه یا یکپارچگی ایران خواهند شد ولی همچنانکه که گفتم تجزیه ایران کارکرد مرکزگرایان و یکپارچگی ایران از آن عدم‌تمرکزگرایان خواهد بود نه بلعکس. با این اوصاف به باور من در حال حاضر سعه صدر و نگاهی فارغ از تعصب و رسوبات گذشته، به کنون و آینده ایران بیش از هرچیزی در اجرای پروژه صلح و اتحاد کمک خواهد کرد. همه نیک میدانیم که زبان تهدید و انکار کارگر نیست اگر بود که ایران به چنین روزی نمی‌افتاد.

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *