در قسمت اول به احتمال ادعای دمکراتیک بودن #انتخابات از سوی رژیمیان اشارهکردم، اما راستش نه به خاطر اینکه من مخالف این نظام هستم، بلکه این انتخابات را با مبنا قراردادن مردمان ایران غیر دمکراتیک میدانم.این انتخابات به این دلیل دمکراتیک نیست چون دو عنصر #آزادی و #برابری را لحاظ نمیکند. به دلیل وجود نظارت استصوابی که آنهم نه فقط به خاطر نظارت و غربال کاندیداها (چون در کشور آزاد و دمکراتیکی چون فرانسه هم شورای قانون اساسی اجازه کاندید شدن به هرکسی نمیدهد، یا سیستم انتخابات در آمریکا به گونهای است که هرکسی در نهایت نمیتواند کاندید بماند که داستانشان با نظارت استصوابی در جمهوری اسلامی به کلی متفاوت است) بلکه به خاطر به کارگرفتن این مکانیزم در جهت برآوردهشدن منافع یک گروه خاص حاضر در قدرت ( قاعده استثمار برای استمرار) غیر آزاد است. نابرابری هم در نظام انتخابات جمهوری اسلامی که اظهر من الشمس است چون نصف جامعه که زنان باشند، مسلمانان سنی مذهب که حدود ٢٠ درصد جمعیت ایران را تشکیل میدهند، اقلیتهای دینی و خدا ناباوران که چند درصدی از جمعیت ایران را به خود اختصاص دادهاند و …. از رئیس جمهور شدن محروم هستند، محرومیت اینها هم قانونی است! پس با این حساب با نبود دو عنصر مهم آزادی و برابری، مساله مهم مشارکت در امر انتخابات( که همان رقم زدن سرنوشت سیاسی است) نیز عملا نادیده گرفته میشود. بقول جین همپتن به نقل از فمینیستها: ”اگر فرصت گرفتن مشاغل خاص دائما از زنان و اعضای برخی اقلیتهای نژادی دریغ شود، آنگاه این واقعیت نه تنها بر امکانات و منابع آنان تاثیر خواهد گذاشت، بلکه فرصتها، امیدهای موفقیت در زندگی و بختهای شادی و خوشبختی را از آنها خواهد گرفت.” چون قدرت رابطه بسیار قوی با امکانات دارد و بدلیل نبود سه عنصر مهم: برابری، آزادی و مشارکتزایی در امر انتخابات در جمهوری اسلامی، آن را غیردمکراتیک میدانم.
داستان رای دادن و ندادن هم بماند برای بعد
#شلمشوربایانتخابات